امروز چهارشنبه است و من جمعه باید راه بیفتم برم خوابگاه.این یعنی فقط دو روز وقت دارم.توی این دو روز باید یه متن انگلیسی برای درس زبان تخصصی بنویسم،6فصل درس بخونم،به خودم برسم دارم میشم آقای خانومی،یه دستیم به سروگوش این کامی بکشم.
کلی درس و پروزه دارم برا بعد تعطیلات.درضمن باید کلی وقت و انرژی صرف این کار جدید بکنم.
تو این هیری ویری هوس وبلاگ آپ کردن و بازی کردن و بازی اختراع کردن زده به سرم.
دندونم رو مجبور شدم بکشم.3روزه دهنمو سرویس کرده دردش اصلا آروم نمیگیره.از اونجایی که بنده دندونای خیلی محکمی دارم دهن من و دندون پزشکه همزمان سرویس شد تا تونست دندونه رو بکشه.بعدا متوجه شدم که دندونم کامل کشیده نشده.این یعنی اینکه من باید تن به یه جراحیم بدم.من بیجا کرده باشم بخوام ارتودنسی کنم.
به دعوت نکرده نیما خان(یک امشبی با من بمان شب را سحر
کن
)
بهترین روز سال 88: هر روزی که کارای خوبم بیشتر بوده
بهترین هدیه سال 88: لاک و سایه ای که آلما به عنوان کادوی تولد بهم داد
بهترین دوست سال 88: سحر.وجودش باعث شد من بیشتر به درسام برسم
بهترین سفر 88: کلیبر بعدشم شمال
بهترین کتاب سال 88: جهان هولوگرافیک
بهترین کار سال 88: فکر کنم رابطم با خدا بهتر شده
بهترین غذای سال 88: با آلما و معصومه و شهربانو رفتیم کبابی.برای من تجربه جالبی بود؛کلی خوش گذشت.قیافه یارو دیدنی بود وقتی داشتیم سفارش اونهمه غذا میدادیم و البته قیافه ما هنگام حساب کردن
بهترین پست سال 88: به عهده خوانندگان
بهترین کار سال 88: اندکی متحولناک شدیم
بهترین فیلم سال 88: چهار شنبه سوری(چیه؟؟؟؟ندیده بودم خوب تا حالا)یه جورایی طلسم این فیلم رو شکستم.خیلی وقت بود میخواستم ببینم
خوب بازی اختراعی بمونه برای پست بعد
فقط مهدیه بخونه: 2بار زنگ زدم.یه بار خواب بودی_یه بارم جواب ندادی_مگه نگفتم فقط مهدیه بخونه؟؟عجبا!!