پست کوتاه نوشتن به ما نیومده

این توضیحات مربوط به پست " بدکاری کردند" (دو پست پایین تر" هست:

قضیه از این قراره که پنجشنبه من و محمد و شبنم و آرمیا و پارلا و محمد و هستی و مرتضی و مرتضی (دوبار ننوشتم اسمارو، دوتا محمد و دوتا مرتضی داشتیم) قرار گذاشتیم و رفتیم بیرون که روز عیدی دلمون خوش باشه. تا این جا که مشکلی نبود، تا آخرشم مشکلی نبود و بهمون کلی خوش گذشت. مساله از این قراره که قبل رفتن شبنم و هستی حسابی چیتان فیتان کردن و کلی برا خودشون از این ور اونور لباس جور کردند و تریپ زدن در حد فشن تی وی. مام که با این تفکر که عروسی که نمیرم خوب یه تیپ معمولی زدیم ( حالا تیپ من اسپرت بود با یه آرایش ساده خوشگل، از بوت و فلان و بیسار و آرایش آنچنانی خبری نبود ولی دیگه سکینه نبودم که)، بعد از برگشتن آقا فرمودن که چرا به خوت اهمیت نمیدی و اونا اونقدر به خودشون رسیدن و از این حرفاااا.حالا همه اهمیت دادن و تو ظاهر اینا دیده بود.

اون روزم اینجوری گذشت:

 اولش ما دخترا رفتیم پتروشیمی که اونام بیان ولی دم در به اونا گیر دادن، بعد ما رفتیم بیرون و با هم از یه ورودی دیگه اومدیم رفتیم سفره خونه که قلیون بکشیم که نداشتن، بعد تاکسی گرفتیم که بریم سفره خونه خانه سبز ولی اونا وسط راه نظرشون عوض شد و رفتن ایل گلی، زنگ زدن به ما که بیاین اونجا، مام که تقریبا رسیده بودیم شاکی برگشتیم و بعد یه کم بحث و دعوا قرار شد یه دوری تو ایل گلی بزنیم و بعدش و من و ممد رفتیم یه جای با صفا که بساط قلیون و چایی داشت. بچه ها که زنگ زدن  رفتیم باهاشون عکس گرفتیم و نهار خوردیم و از هم جدا شدیم. بعد رفتن اونام ما کلی چرخیدیم تو شهر و وقتی که دیگه کاملا از پا افتادیم برگشتیم خوابگاه.

 الانم باید پاشم برم استخر، فرصت شد عکسم میزارم که کنجکاویتون کاملا برطرف شه